English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8856 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
on shall from a quo rum U جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it will make against us U برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
he would be sure to like it U یقینا انرادوست خواهد داشت
The judge will have the final say on the matter. U قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
that book will immortalize him U ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
critical engine U موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
trojan horse U برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. U خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
sessional U جلسهای
to call a meeting U جلسهای را اعلام کردن
symposiarch U کسیکه جلسهای را اداره میکند
banc U جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
round robin (meeting or discussion) <idiom> U جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
run U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
minute book U دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
formality U رسمیت
solemnization U رسمیت
officialize U رسمیت دادن
recognition U به رسمیت شناختن
recognizes U به رسمیت شناختن
recognizing U به رسمیت شناختن
recognises U به رسمیت شناختن
recognising U به رسمیت شناختن
sanctions U به رسمیت شناختن
sanctioning U به رسمیت شناختن
sanctioned U به رسمیت شناختن
sanction U به رسمیت شناختن
recognize U به رسمیت شناختن
authenticating U سندیت یا رسمیت دادن
authenticates U سندیت یا رسمیت دادن
authenticate U سندیت یا رسمیت دادن
officialism U رسمیت مقررات اداری
authenticated U سندیت یا رسمیت دادن
unofficial U دارای عدم رسمیت
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
quorum U حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
exchange of full powers U رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
article had two notes U داشت
conservation U داشت
durst U زهره داشت
expectations U چشم داشت
talent U درون داشت
expectation U چشم داشت
talented U درون داشت
talents U درون داشت
factum U یاد داشت
he adored that woman U ان زن رابسیاردوست می داشت
note book U دفتریاد داشت
when will women have the vote? U خواهند داشت
he loved her dear U اوبسیاردوست داشت
expectantly U با چشم داشت
without letted U باز داشت
dwelt U منزل داشت
apanage U اختصاص داشت
prospectiveness U چشم داشت به اینده
to minute down U یاد داشت کردن
to set down U یاد داشت کردن
to take notes of U یاد داشت برداشتن از
annotator U یاد داشت کننده
writing pad U دسته یاد داشت
He was looking for you. U داشت دنبالت می گشت
to make a note of U یاد داشت کردن
to make a minute of U یاد داشت کردن
he complained with reason U داشت که گله میکرد
ephebe U شهری که از 81 تا 02 سال داشت
he kept me waiting U مرامنتظریامعطل نگاه داشت
disposure U نمایش عرضه داشت
He looked well groomed . He had a tidy appearance . U سرووضع مرتبی داشت
i will note it down U یاد داشت میکنم
it had a europeanlook U نمود اروپایی داشت
marrige of convenience U پیوند با چشم داشت
block note paper U دسته کاغذیاد داشت
the dog wasled U سگ بند در گردن داشت
outlook U منظره چشم داشت
to take down U یاد داشت کردن
he sold the good ones U هرچه خوب داشت فروخت
durst U جرات داشت جسارت کرد
he was in purpose to do it U در نظر داشت که ان کار رابکند
that point was of p interest U ان نکته جالبیست ویژهای داشت
She was talking to (with ) a friend . U داشت با دوستش صحبت می کرد
prospect of success U چشم داشت یا امید کامیابی
fusilier U سربازی که تفنگ چخماقی داشت
The girl was penciling her eyebrows . U دخترک داشت ابروهایش را می کشید
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ? U تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
it weighed kilogrammes U بود سه کیلوگرم وزن داشت
no song no supper U تانخوانی شام نخواهیم داشت
fusileer U سربازی که تفنگ چخماقی داشت
He was running like a madman. U عین دیوانه ها داشت می دوید
All his belongings were stolen . U هرچه داشت بردند (دزدیدند)
quinquereme U یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
marshalsea U دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
He wanted to incite the people. U قصد داشت مردم راتحریک کند
life is not worth an hour's p U ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
The bus stopped for fuel [ to get gas] . U اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
og U الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
pistole U سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
notate U یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
on old woman past sixty U پیرزنی بیش از شصت سال داشت
u.sings[ and+] U با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
to preach from notes U از روی یاد داشت وضع کردن
count palatine U قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
He tried to conceal the facts. U سعی داشت حقیقت را پنهان کند
he made me wait U مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
His request was in the nature of a command. U خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
twill _ U ان خواهد
that fauit will right itself U خواهد شد
She married a man old eonugh to be her father. U با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
lostlabour U کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
to serve a notice on some one U اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
of livery U ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
She was crying over her misfortunes. U ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
groschen U سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
no paternosterŠno p U تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
it will manifest it self U اشکار خواهد شد
he shall go U خواهد رفت
it askes for attention U دقت می خواهد
the secret will open to me U خواهد گردید
he will go U خواهد رفت
kreutzer U نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
He had the air of a frightened(scared)child. U حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
complete transaction U معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
Well what does he want now ? U خوب حا لاچه می خواهد ؟
It wI'll clear up by morning . U تا صبح هواصاف خواهد شد
It wI'll overtake (befall) everyone. U دامنگیر همه خواهد شد
the lord will provide U خداوسیله خواهد ساخت
Its color wI'lll fade. U رنگش خواهد رفت
The tree wI'll die . U درخت خشک خواهد شد
What impudence!what never !what cheek! U واقعا" که خیلی رو می خواهد !
She wI'll regret it bitterly. U مثل سگ پشیمان خواهد شد
It wI'll prove to be to your disadvantage. U بضررت تمام خواهد شد
criterion U مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
It wI'll get us into trouble. U ما را به درد سر خواهد انداخت
The folwer wI'll die for want of water. U گل از بی آبی خشک خواهد شد
it will manifest it self U معلوم خواهد گشت
She wI'll gradually soften . U تدریجا" نرم خواهد شد
it will give rise to a quarrel U مایه ستیزه خواهد شد
She wI'll survive . She wI'll pull through. U زنده خواهد ماند
do as you please U هر چه دلتان می خواهد بکنید
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
the truth will out . <proverb> U یقیقت بر ملا خواهد شد .
i know that he will come U من میدانم که او خواهد امد
nestorianism U عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
record prices U بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
parnassian U نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
i do not u.his wanting to say U نمیفهم چرامی خواهد بماند
accuracy U تعریف دقیق تر خواهد بود
Sooner or later , he wI'll find out . U دیر یا زود خواهد فهمید
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
sticker [guest] U مهمانی که نمی خواهد برود
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
He wI'll expedite our case. U اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced. U بدجوری آبرویم خواهد رفت
if he wishes to be a U اگرمی خواهد کسی بشود
Surely things wI'll turn out well for him in the end. U مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
it will give rise to a quarrel U نزاعی تولید خواهد کرد
near work U کاری که نگاه نزدیک می خواهد
It wI'll spoil my appetite . U اشتهایم راکور خواهد کرد
She wI'll arrive on friday morning . U جمعه صبح وارد خواهد شد
She said it would rain and sure enough it did . گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
whatsoever he doeth shall p U هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
outputs U ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
which diffrence shall be settled only by U ..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
She wI'll never realize this wish. U این آرزو بدلش خواهد ماند
output U ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
This book wI'll be a great success . U این کتاب خیلی گه خواهد کرد
A new government wI'll take office . U حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
paphian U وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
He was killed when his parachute malfunctioned. U بخاطر اینکه چترش کار نکرد [عیب فنی داشت] او [مرد] کشته شد.
it will wear to your shape U بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
We shall look into the matter in due ( good ) time . U درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). U اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
He gave us to understand that he would help us. U او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
he is sanguine of success U خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
stagnation thesis U ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
He threatened to thrash the life out of me . U تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
Your train will leave from platform 8. قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
While the grass grows the cow starves . <proverb> U تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد .
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . U بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
gigo U اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود
He is trying to prove himself all the time. U او [مرد] همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
end user U شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
A guilty conscience needs no accuser. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
He who excuses accuses himself. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
to tell somebody something [to let somebody in on something] <idiom> U به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
This law wI'll be a disincentive to foreign investors. U این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
He warned he would go on a termless hunger strike. U او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
Excuses always proceed from a guilty conscience. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
diminished radix complement U نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
attention code U حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
defaults U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulting U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulted U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
default U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
On Thursday it will be variably cloudy [cloudy with sunny intervals] . U پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
restorationist U کسیکه معتقداست باینکه بشرعاقبت بسعادت اول خود نائل خواهد شد
dead U دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
i/o U فضای ذخیره سازی موقت داده که به عنوان خروجی یا ورودی استفاده خواهد شد
Recent search history Forum search
1popsicle
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1شما تا چه زمانی حراجی خواهید داشت؟
1این پیج بزودی بسته خواهد شد
1he is reaching out to you
1the rate of diffusion will be less than if the pure solvent was exposed to the air
2معنی جمله ی:مادرت صلاح تو را می خواهد
2معنی جمله ی:مادرت صلاح تو را می خواهد
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
0نقد و نظر آزاد ولی دشنام و فحش ممنوع: دوستان عزیز بویژه عدالت خواهان جنبش روشنایی اولا خوشحالم که همه مردم حق و باطل را بخوبی تشخیص دادند و دوما خوشحالم که حداقل خوبان و بدان از هم تمیز شدند و دیگر هر
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com